خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مذل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اخزل
فرهنگ فارسی عمید
در عروض، شعری که در آن متفاعلن به مفتعلن تغییر یافته باشد.
-
اذل
فرهنگ فارسی عمید
ذلیلتر؛ خوارتر؛ پستترین.
-
اراذل
فرهنگ فارسی عمید
مردم پست و فرومایه
-
ارذل
فرهنگ فارسی عمید
۱. فرومایهترین؛ پستترین.۲. فرومایهتر؛ پستتر.
-
ازل
فرهنگ فارسی عمید
۱. آنچه اول و ابتدا نداشته باشد؛ همیشگی؛ دیرینگی.۲. زمان بیابتدا.
-
اضل
فرهنگ فارسی عمید
گمراهتر.
-
اعزل
فرهنگ فارسی عمید
۱. ریگ.۲. تودۀ جداگانه.۳. (صفت) ویژگی ابر بیباران.۴. (صفت) مرد بیسلاح.
-
افاضل
فرهنگ فارسی عمید
= افضل
-
افضل
فرهنگ فارسی عمید
۱. فاضلتر.۲. برتر.۳. بالاتر در علم یا حسب.
-
باذل
فرهنگ فارسی عمید
بذلکننده؛ بخشنده؛ سخی.
-
بازل
فرهنگ فارسی عمید
شتری که دندان نیش درآورده و به بلوغ رسیده است.
-
بافضل
فرهنگ فارسی عمید
دارای برتری در تقوا، علم، و کمال؛ فاضل؛ دانشمند.
-
بذل
فرهنگ فارسی عمید
عطا؛ کرم؛ بخشش؛ دادودهش.
-
بوالفضل
فرهنگ فارسی عمید
صاحب فضل؛ دارای فضیلت.
-
بیت الغزل
فرهنگ فارسی عمید
بهترین بیت غزل؛ شعر برگزیدۀ غزل؛ شاهبیت غزل.