مراسله نویسیلغتنامه دهخدامراسله نویسی . [ م ُ س َ / س ِ ل َ / ل ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل مراسله نویس . تحریر. کتابت . نامه نویسی .
مراسلهلغتنامه دهخدامراسله . [ م ُ س َ / س ِ ل َ / ل ِ ] (از ع اِمص ) مراسلة. نامه و پیغام رد و بدل کردن . رجوع به مراسلة شود. || (اِ) نامه . (لغات فرهنگستان ). مکتوب . نوشته . نامه و پیغامی که به کسی فرستند. ج ، مراسلات .-
مراسلةلغتنامه دهخدامراسلة. [ م ُ س َ ل َ ] (ع مص ) نامه و پیغام کردن با هم . (منتهی الارب ). با کسی مکاتبت کردن و به یکدیگر پیغام فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). نامه ها و رسائل با هم رد و بدل کردن . (از متن اللغة). مراسله . || پیروی کردن کسی را در کارش . (از ناظم الاطباء): راسله فی
مراسلهلغتنامه دهخدامراسله . [ م ُ س َ / س ِ ل َ / ل ِ ] (از ع اِمص ) مراسلة. نامه و پیغام رد و بدل کردن . رجوع به مراسلة شود. || (اِ) نامه . (لغات فرهنگستان ). مکتوب . نوشته . نامه و پیغامی که به کسی فرستند. ج ، مراسلات .-
مراسلهفرهنگ فارسی معین(مُ س لِ) [ ع . مراسلة ] 1 - (مص ل .) به هم نامه نوشتن ، نامه فرستادن . 2 - (اِ.) نامه ، مکتوب . ج . مراسلات .
مراسلهلغتنامه دهخدامراسله . [ م ُ س َ / س ِ ل َ / ل ِ ] (از ع اِمص ) مراسلة. نامه و پیغام رد و بدل کردن . رجوع به مراسلة شود. || (اِ) نامه . (لغات فرهنگستان ). مکتوب . نوشته . نامه و پیغامی که به کسی فرستند. ج ، مراسلات .-
مراسلهفرهنگ فارسی معین(مُ س لِ) [ ع . مراسلة ] 1 - (مص ل .) به هم نامه نوشتن ، نامه فرستادن . 2 - (اِ.) نامه ، مکتوب . ج . مراسلات .