مراقبت پزشکیmedical careواژههای مصوب فرهنگستانارائۀ خدمات تشخیصیـ درمانی برای تأمین و حفظ و ارتقای سلامت بیمار
مراقبتلغتنامه دهخدامراقبت . [ م ُ ق َ / ق ِ ب َ ] (ازع اِمص ) مراقبة در تمام معانی . رجوع به مراقبة و نیز مراقبه شود. || مواظبت : چون صاحب رای بر این نسق به مراقبت احوال خود پرداخت در همه ٔ اوقات گزاردن کارها در قبضه ٔ تصرف خود تواند داش
مراقبتفرهنگ فارسی عمید۱. نگهبانی کردن؛ زیر نظر قرار دادن.۲. دیدبانی؛ نگهبانی.۳. (تصوف) توجه کامل داشتن سالک نسبت به حق.
مراقبتفرهنگ مترادف و متضاد۱. پاس، ترصد، ترقب، توجه، تیمارداشت، حفاظت، دقت، دیدهبانی، رعایت، محارست، مراعات، مواظبت، ناظری، نظارت، نگاهبانی، نگهداری، نیوشه ۲. نگهبانی کردن ۳. مواظبت کردن
خودیابی داروییmedication-assisted recoveryواژههای مصوب فرهنگستانخودیابی با مراقبت پزشکی و دارودرمانی متـ . بهبود دارویی
مراقبتهای سلامت در منزلhome health careواژههای مصوب فرهنگستانارائۀ خدمات مراقبت پزشکی و پرستاری و حمایتی مورد نیاز فرد در محل اقامت او
امدادگریbuddy-aid/buddy aidواژههای مصوب فرهنگستانمراقبت پزشکی اضطراری، شامل کمکهای اولیه، که توسط کارکنان غیرپزشکی نیروهای خودی به فرد مجروح ارائه میکنند
درمانگاهclinicواژههای مصوب فرهنگستانساختمان یا بخشی در بیمارستان یا مرکز بهداشتی ـ درمانی که به درمان بیماران یا مراقبت پزشکی از بیماران سرپایی اختصاص داشته باشد * مصوب فرهنگستان اول
کلینیکفرهنگ فارسی معین(کِ) [ فر. ] 1 - (اِ.) ساختمان یا بخشی در بیمارستان یا مراکز بهداشتی - درمانی که به درمان بیماران یا مراقبت پزشکی از بیماران سرپایی اختصاص داشته باشد، درمانگاه . (فره ). 2 - (ص .) بالینی .
مراقبتلغتنامه دهخدامراقبت . [ م ُ ق َ / ق ِ ب َ ] (ازع اِمص ) مراقبة در تمام معانی . رجوع به مراقبة و نیز مراقبه شود. || مواظبت : چون صاحب رای بر این نسق به مراقبت احوال خود پرداخت در همه ٔ اوقات گزاردن کارها در قبضه ٔ تصرف خود تواند داش
مراقبتفرهنگ فارسی عمید۱. نگهبانی کردن؛ زیر نظر قرار دادن.۲. دیدبانی؛ نگهبانی.۳. (تصوف) توجه کامل داشتن سالک نسبت به حق.
مراقبتفرهنگ مترادف و متضاد۱. پاس، ترصد، ترقب، توجه، تیمارداشت، حفاظت، دقت، دیدهبانی، رعایت، محارست، مراعات، مواظبت، ناظری، نظارت، نگاهبانی، نگهداری، نیوشه ۲. نگهبانی کردن ۳. مواظبت کردن
حسن مراقبتلغتنامه دهخداحسن مراقبت . [ ح ُ ن ِ م ُ ق َ / ق ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دقت کردن در مواظبت . رجوع به ترکیبات حسن شود.
مراقبتلغتنامه دهخدامراقبت . [ م ُ ق َ / ق ِ ب َ ] (ازع اِمص ) مراقبة در تمام معانی . رجوع به مراقبة و نیز مراقبه شود. || مواظبت : چون صاحب رای بر این نسق به مراقبت احوال خود پرداخت در همه ٔ اوقات گزاردن کارها در قبضه ٔ تصرف خود تواند داش
مراقبتفرهنگ فارسی عمید۱. نگهبانی کردن؛ زیر نظر قرار دادن.۲. دیدبانی؛ نگهبانی.۳. (تصوف) توجه کامل داشتن سالک نسبت به حق.
ایستگاه رادیویی برج مراقبتaerodrome control radio stationواژههای مصوب فرهنگستانایستگاهی که ارتباط رادیویی را بین برج مراقبت فرودگاه و هواگرد یا ایستگاههای هوانوردی سیار برقرار میکند
پیوستار مراقبتcontinuum of careواژههای مصوب فرهنگستانطیفی جامع از خدمات حمایتی و اجتماعی مورد نیاز برای تکمیل و بالا بردن اثربخشی مراقبتهای سلامت