لغتنامه دهخدا
مروحه . [ م ِرْ وَ ح َ ] (ع اِ) مروح . مروحة. بادکش . (منتهی الارب ). بادبیزن . (دهار). بادویزن . (زمخشری ). وسیله و ابزاری صفحه مانند که هنگام شدت یافتن گرما آن را بحرکت درآورند متحرک شدن هواو خنک شدن را. (از اقرب الموارد). بادزن . بادبزن . ج ، مَراوح . (منتهی الارب ) (اقرب