لغتنامه دهخدا
میربحر. [ ب َ ] (اِ مرکب ) امیر بحر. (ناظم الاطباء). امیرالبحر. دریاسالار : از اعمال قبیحه اش یکی آنکه در الکاه کوه به تکلیف بورزه حاکم آنجاکه میربحر بنادر فرنگ است مهر اشرف از سر کتابت پادشاه اسپانیه برداشته . (عالم آرای عباسی ج <span class="hl" dir="