مرمتلغتنامه دهخدامرمت . [ م َ رَم ْ م َ ] (ع مص ، اِمص ) مرمة. مصدر میمی از ترمیم . تعمیر و اصلاح هر چیز خلل یافته . (ناظم الاطباء). دریافت . دریافتن . تدارک . استدراک . به اصلاح آوردن خلل . نیکو کردن چیزی . ترمیم . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مرمة شود : ابوالقاسم
مرمتلغتنامه دهخدامرمت . [ م َ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اندرود بخش مرکزی شهرستان ساری ، در6 هزارگزی جنوب شرقی ساری کنار رود تجن و در دامنه ٔمعتدل هوائی واقع و دارای 600 تن سکنه است . آبش از رودخانه ٔ تجن و محصولش برنج ،
مرمدلغتنامه دهخدامرمد. [ م ُ رَم ْ م َ ](ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترمید. رجوع به ترمید شود. بریان کرده در خاکستر گرم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خاکسترآلود. (منتهی الارب ).
مرمدلغتنامه دهخدامرمد. [ م ُ م َ / م ُ م َدد ] (ع ص ) رجل مرمد؛ مرد بیمار چشم . (منتهی الارب ).رمد کرده شده . (غیاث ). آنکه در چشم او رمد باشد. (از اقرب الموارد). أرمد. مبتلا به رمد. دردگین چشم .- نامرمد ؛ مقابل مرمد <span class="
مرمضلغتنامه دهخدامرمض . [ م َ م ِ ] (ع اِ) جائی که «مرموض » سازند. (منتهی الارب ). رجوع به مرموض شود.
مرمتلغتنامه دهخدامرمت . [ م َ رَم ْ م َ ] (ع مص ، اِمص ) مرمة. مصدر میمی از ترمیم . تعمیر و اصلاح هر چیز خلل یافته . (ناظم الاطباء). دریافت . دریافتن . تدارک . استدراک . به اصلاح آوردن خلل . نیکو کردن چیزی . ترمیم . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مرمة شود : ابوالقاسم
مرمتلغتنامه دهخدامرمت . [ م َ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اندرود بخش مرکزی شهرستان ساری ، در6 هزارگزی جنوب شرقی ساری کنار رود تجن و در دامنه ٔمعتدل هوائی واقع و دارای 600 تن سکنه است . آبش از رودخانه ٔ تجن و محصولش برنج ،
مرمتدیکشنری فارسی به انگلیسیface lifting, mend, mending, overhaul, refurbishment, rehabilitation, repair, reparation, restoration
خرمرمتلغتنامه دهخداخرمرمت . [ ] (اِخ ) خرمرمت و لوقیامات ، شهر کوچک است که در او باغستان و میوه ٔ بسیار باشد و هوائی در غایت خوبی . حقوق دیوانیش شانزده هزاروششصد دینار است و از مواضع ولایات ارمن بشمار میرود. (از نزهةالقلوب چ لیدن ص 101).
مرمتلغتنامه دهخدامرمت . [ م َ رَم ْ م َ ] (ع مص ، اِمص ) مرمة. مصدر میمی از ترمیم . تعمیر و اصلاح هر چیز خلل یافته . (ناظم الاطباء). دریافت . دریافتن . تدارک . استدراک . به اصلاح آوردن خلل . نیکو کردن چیزی . ترمیم . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مرمة شود : ابوالقاسم
مرمتلغتنامه دهخدامرمت . [ م َ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اندرود بخش مرکزی شهرستان ساری ، در6 هزارگزی جنوب شرقی ساری کنار رود تجن و در دامنه ٔمعتدل هوائی واقع و دارای 600 تن سکنه است . آبش از رودخانه ٔ تجن و محصولش برنج ،