مردارلغتنامه دهخدامردار. [ م ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) لاشه ٔ مرده . لاشه و جسد حیوانی که ذبح نشده مرده است و در شرع نجس است و خوردن گوشت آن جایز نیست . جیفه . لاش . لش : همی خورد افکنده مردار اوی ز جامه برهنه تن خوار اوی . فردوسی .خو
مرودارولغتنامه دهخدامرودارو. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، واقع در 13هزارگزی غرب و دشتیاری و کنار راه مالرو دشتیاری به دج . آب آن از باران و محصولش ذرت و لبنیات است . ساکنین آن از طایفه ٔ سردار زائی هستند. (از فرهنگ جغراف
مرودارولغتنامه دهخدامرودارو. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، واقع در 13هزارگزی غرب و دشتیاری و کنار راه مالرو دشتیاری به دج . آب آن از باران و محصولش ذرت و لبنیات است . ساکنین آن از طایفه ٔ سردار زائی هستند. (از فرهنگ جغراف