مروشینلغتنامه دهخدامروشین . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرمی بخش ترک شهرستان میانه ، در یکهزارگزی جنوب شرقی بخش و 4 هزارگزی راه خلخال به میانه در منطقه ٔ کوهستانی معتدل واقع و دارای 208 تن سکنه است . آبش از چشمه و محصولش غ
مروشینواژهنامه آزادمروشین از دو کلمۀ مرو و شین درست شده که هر دو نام یک نوع گل است که فقط در آن مناطق به وفور یافت می شده به همین علت ان را مروشین نامیده اند. نکته اینکه این گلها سالی یک بار و فقط در اول نوروز آن هم سه روز گل می دهد.
مراسنلغتنامه دهخدامراسن . [ م َ س ِ ] (ع اِ) ج ِ مرسن ، به معنی انف و بینی است . (از متن اللغة). رجوع به مرسن شود.
مرصونلغتنامه دهخدامرصون . [ م َ ](ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رصن . رجوع به رصن شود. || ساعد مرصون ؛ بازوی سوزن زده ٔ نیل بر آن پاشیده . (منتهی الارب ). بازویی که با «مرصن » آن را داغ کرده باشند. (از اقرب الموارد). و رجوع به مرصن شود.
مرسونلغتنامه دهخدامرسون . [ م َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی از مصدر رَسْن . بسته به رسن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مرشونلغتنامه دهخدامرشون . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قافازان بخش ضیاآباد شهرستان قزوین . در 35هزارگزی راه عمومی در منطقه ٔ کوهستانی سردسیر واقع و دارای 368 تن سکنه است . آبش از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیا