مرقبةلغتنامه دهخدامرقبة. [ م َ ق َ ب َ ] (ع اِ) مرقب . جای دیده بان بر بلندی . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). ج ، مَراقب . و رجوع به مرقب شود.
ترک نشستنلغتنامه دهخداترک نشستن . [ ت َ ن ِ ش َ ت َ ](مص مرکب ) پشت سر کسی بر مرکبی سوار شدن . دو پشته سوار مرکبی شدن : رِدف ؛ از پی کسی بر مرکبی درنشستن .