مرجائیلغتنامه دهخدامرجائی . [ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به گروه مرجیة. (ناظم الاطباء). رجوع به مرجیة شود.
میرزالغتنامه دهخدامیرزا. (ص مرکب ، اِ مرکب ) مخفف میرزاده و میرزاد و امیرزاده . (یادداشت لغت نامه ). مرزا و شاهزاده و امیرزاده . (ناظم الاطباء). پیشتر از القاب شهزادگان بود. و در اصل امیرزا بود که الف آن از کثرت استعمال حذف شده و معنی ترکیبی آن امیرزاده باشد بر این تقدیر مرزا به حذف یاء چنانکه
میرزاییلغتنامه دهخدامیرزایی . (حامص مرکب ) صفت و حالت و پیشه ٔ میرزا. نویسندگی ومنشی گری . || سلوک و رفتار مانند میرزا. || گستاخی و غرور و تکبر. (ناظم الاطباء).- میرزایی کشیدن ؛ نازبرداری کردن . (غیاث ).|| (ص نسبی ) منسوب به میرزا. آنچه یا آن که به میرزا نسبت دار
مرزالغتنامه دهخدامرزا. [ م ِ ] (اِ مرکب ) میرزا. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). صورت دیگری است از تلفظ کلمه ٔ میرزا. رجوع به میرزا شود : بدین وسیله که مرزا سعید ما تنهاست چه خوب کرد که فیاض رفت از دل ما.فیاض لاهیجی (آنندراج ).
ریسلغتنامه دهخداریس . (نف مرخم ) ریسنده . آنکه پنبه و پشم و جز آن را می ریسد و ریسمان می کند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی ازریسیدن و رشتن . مخفف ریسنده که همیشه به صورت ترکیب استعمال شود، مانند: پنبه ریس . پشم ریس . دوک ریس . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به هریک از ترکیبات بالا شود.- <span cl