مزینینلغتنامه دهخدامزینین . [ م ُ زَی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مزیِّن (در حالت نصبی و جری ). رجوع به مزین شود.
مجننلغتنامه دهخدامجنن . [ م ُ ج َن ْ ن ِ] (ع اِ) قسمی از عنب الثعلب است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نوعی از عنب الثعلب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مُجُّنَّنگویش بختیاریفشردن، چلاندن، فشار دادن پلکها بر روى یکدیگر tiâs-e mojjon be ham>:چشمانش را به هم فشرد> .