مشوللغتنامه دهخدامشول . [ م ِش ْ وَ ] (ع اِ) غربال خرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || داس خرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از محیطالمحیط) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مسوللغتنامه دهخدامسول . [ م ُ س َوْ وِ ] (ع ص ) اغواکننده . فریبنده . بی راه کننده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، مسولین : و آنچه کرده است از سر تعجیل بوده است به وسوسه ٔ شیطان مسوّل ، و توهّم نفس اماره ٔ مخیل . (سندبادنامه ص 100<
مسوللغتنامه دهخدامسول . [ م ُ س َوْ وَ ] (ع ص ) اغواشده . فریب خورده . بیراه کرده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)
گردنلغتنامه دهخداگردن . [ گ َ دَ ] (اِ) پهلوی گرتن ، کردی گردن ، افغانی وبلوچی گردن ، وخی و شغنی گردهن و سریکلی گردهان . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). معروف است و به عربی جید و عنق خوانند. (برهان ). ج ، گردنها. رَقَبَه . مَطنَب . عَطَل . (منتهی الارب ). یال . (فرهنگ اسدی ). مَراد. (منتهی الار
مسئولفرهنگ فارسی عمید۱. سرپرست؛ رئیس.۲. کسی که نسبت به چیزی وظیفه یا تعهد دارد.۳. آنکه مورد پرسش یا بازخواست قرار میگیرد.
مدیر مسئوللغتنامه دهخدامدیر مسئول . [ م ُ م َ / م ُ رِ م َ ] (اِ مرکب ) در مطبوعات ، مقام بالاتر از مدیر داخلی . آنکه مسئولیت صحت و سقم مطالب مندرج در مجله یا روزنامه را به عهده دارد.
نامسئوللغتنامه دهخدانامسئول . [ م َ ] (ص مرکب ) غیرمسئول . || خواسته ناشده . سؤال و درخواست ناشده .
مسئولفرهنگ فارسی عمید۱. سرپرست؛ رئیس.۲. کسی که نسبت به چیزی وظیفه یا تعهد دارد.۳. آنکه مورد پرسش یا بازخواست قرار میگیرد.