مساتاةلغتنامه دهخدامساتاة. [ م ُ ] (ع مص ) با همدیگربازی شفلقة بازی کردن . (منتهی الارب ). با کسی بازی شَفلقة کردن . (اقرب الموارد). و رجوع به شفلقة شود.
مساطاةلغتنامه دهخدامساطاة. [ م ُ ] (ع مص ) سخت گرفتن بر کسی . (اقرب الموارد). سختی کردن بر کسی . (ناظم الاطباء).
مشاتاةلغتنامه دهخدامشاتاة. [ م ُ ] (ع مص ) برشتاء معامله کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بر زمستان معامله کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشاطاءةلغتنامه دهخدامشاطاءة. [ م ُ طَ ءَ ] (ع مص ) (از «ش ط ء»)همدیگر بر کنار رودبار و مانند آن رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مسطاحلغتنامه دهخدامسطاح . [ م ِ ] (ع اِ) حصیر بافته شده از خوص و برگ خرما. || جرین و جای خشک کردن خرما. (از اقرب الموارد). مِسطَح . و رجوع به مسطح شود.
شفلقةلغتنامه دهخداشفلقة. [ ش َف َل ْ ل َ ق َ ] (ع اِ) نوعی از بازی که از پس کسی دست بر سرین آن زده وی را بر زمین زنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): مساتاة؛ با همدیگر به بازی شفلقة بازی کردن . (منتهی الارب ).