مشاورتلغتنامه دهخدامشاورت . [م ُ وَ / وِ رَ ] (از ع ، اِمص ) مشورت کردن . (غیاث ). با یکدیگر رای زدن . (ترجمان القرآن ). سگالیدن . (دهار). مأخوذ از عربی ، کنکاش . مشورت . تفکر و اندیشه و مذاکره و تدبیر. (ناظم الاطباء). مشاوره . با کسی رای زدن . شور. سگالش . (ی
مشاوراتلغتنامه دهخدامشاورات . [ م ُ وَ ] (ع اِ) ج ِ مشاورة : و درهمه ٔ اصناف خطابت مفید اما تعلق ممکن و غیرممکن به مشاورات و کاین و غیرکاین به مشاجرات و تعظیم و تحقیر او به منافرات بیشتر بود. (اساس الاقتباس ص 569).
مشاعراتلغتنامه دهخدامشاعرات .[ م ُ ع َ ] (ع اِ) ج ِ مشاعرة. (فرهنگ فارسی معین ) : مشاعرات او با استاد ابوبکر خوارزمی مشهور و در یتیمةالدهر مستوفی ذکر آورده . (لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 30). و رجوع به مشاعرة معنی اوّل شود.
تامساورتلغتنامه دهخداتامساورت . [ ](اِ) لکلرک در مفردات ابن البیطار ذیل کلمه ٔ تامشاورت آرد: «در بعضی از نسخ خطی «تامساورت » نوشته اند (باسین ) که داروشناسان اشبیلیه آن را بسبسه نامند. این نام هنوز در الجزیره بمعنی رازیانه بکار میرود. (ازلکلرک ج 1 ص <span class="