مسبتةلغتنامه دهخدامسبتة. [ م ُ ب ِ ت َ ] (ع ص ) مسبّتة. مؤنث مسبت که نعت فاعلی است از اسبات . رجوع به مسبت و اسبات شود.- ادویه ٔ مسبته ؛ دواهای سبات آور. (یادداشت مرحوم دهخدا).
مسبطةلغتنامه دهخدامسبطة. [ م َ ب َ طَ ] (ع ص ) أرض مسبطة؛ زمین سبطناک که گیاه نصی باشد. (منتهی الارب ). زمین که گیاه «سبط» در آن بسیار باشد. (اقرب الموارد). زمینی بسیارسبط (و سبط گیاهی است ). (از مهذب الاسماء). و رجوع به سبط شود.
مسبتاتلغتنامه دهخدامسبتات . [ م ُ س َب ْ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُسبِّتة. داروهای منوم و مسکن . (ناظم الاطباء). رجوع به مسبّت شود.