خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستجیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستجیر
/mostajir/
معنی
زنهارخواهنده؛ پناهبرنده؛ پناهنده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پناهجو، زنهارخواه ≠ زنهارده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستجیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostajir زنهارخواهنده؛ پناهبرنده؛ پناهنده.
-
مستجیر
واژگان مترادف و متضاد
پناهجو، زنهارخواه ≠ زنهارده
-
مستجیر
لغتنامه دهخدا
مستجیر. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استجارة. || پناه جوینده و زنهارخواهنده . (غیاث ) (آنندراج ). زینهارخواه . زنهارخواه . امان خواه . پناه برنده . پناه گرفته . پناهنده : ایمن از شر امیران و وزیردر پناه نام احمد مستجیر. مولوی (مثنوی ).المستجی...
-
مستجیر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) پناه دهنده ، دادخواه .
-
جستوجو در متن
-
زینهارخواه
لغتنامه دهخدا
زینهارخواه . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) امان و پناه طلب . (آنندراج ). مستأمن . مستجیر. زینهارخواهنده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خواهنده ٔ ملجاء و پناه . که امان و پناه خواهد.
-
ملتجی
لغتنامه دهخدا
ملتجی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) (از «ل ج ء») پناه جوینده . (غیاث ) (آنندراج ). آنکه پناه می گیرد به سوی کسی و یا چیزی . (ناظم الاطباء). پناه برنده . پناهنده . پناه آورنده . پناه برده .زنهارخواه . مستجیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- ملتجی شدن ؛پناهنده ش...
-
تلاء
لغتنامه دهخدا
تلاء. [ ت َ ] (ع اِ) عهد و زنهار و امان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ذمه و جَوار: اعطاه ُ تلاء؛ ای ذمة و جواراً. (اقرب الموارد). || تیر امان که بر آن نام مستجیر نوشته باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)...
-
استجارة
لغتنامه دهخدا
استجارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) زنهار خواستن . (منتهی الارب ). زینهار خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). طلب زینهار کردن . پناه بردن و بمعنی اجاره کردن در: اجاره و استجاره ٔ املاک غلط است ، زیرا اجاره کردن ، استیجار است . رجوع به مستجیر شود.
-
زنهارخواه
لغتنامه دهخدا
زنهارخواه . [ زِ خوا / خا ] (نف مرکب ) امان طلب و مهلت خواه . مستجیر. مستأمن . اَمِن . ملتجی . پناهنده . زنهارخواهنده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ز زابلستان گر ز ایران سپاه هر آنکس که آیند زنهارخواه بدار و به پوزش بیارای مهرنگه کن بدین کارگردان سپ...