مستسرلغتنامه دهخدامستسر. [ م ُ ت َ س ِرر ] (ع ص ) نعت فاعلی از استسرار. پنهان شونده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شادمان و خوشحال و فرح . (اقرب الموارد). رجوع به استسرار شود.
مستیسرلغتنامه دهخدامستیسر. [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) آماده شونده . (غیاث ) (آنندراج ). مهیا شده . (از اقرب الموارد). || آسان شونده . (آنندراج ). سهل شده . (از اقرب الموارد). و رجوع به استیسار شود.
مستشیرلغتنامه دهخدامستشیر. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استشارة. کنکاش خواهنده . (منتهی الارب ). مشورت خواه . مشورت کننده . || گشن و شتری که ناقه ٔ زاینده را از نازاینده بشناسد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استشارة شود.
مستشرلغتنامه دهخدامستشر. [ م ُ ت َ ش ِرر ] (ع ص ) نعت فاعلی از استشرار. آنکه دارای گله ای بزرگ از شتران باشد. (اقرب الموارد). رجوع به استشرار شود.
مستسرجلغتنامه دهخدامستسرج . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) آنکه چراغ با چراغگیر روشن کند. مستصبح . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مستسریلغتنامه دهخدامستسری . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استسراء. آنکه به شب سیر می کند. || آنکه بهترین ستور را بر می گزیند. (ناظم الاطباء). || آنکه با «سریه » و گروه سپاهیان خارج می گردد. (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به استسراء شود.
مستسرجلغتنامه دهخدامستسرج . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) آنکه چراغ با چراغگیر روشن کند. مستصبح . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مستسریلغتنامه دهخدامستسری . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استسراء. آنکه به شب سیر می کند. || آنکه بهترین ستور را بر می گزیند. (ناظم الاطباء). || آنکه با «سریه » و گروه سپاهیان خارج می گردد. (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به استسراء شود.