مستفحللغتنامه دهخدامستفحل . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفحال . کاری که بزرگ و سخت شده باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به استفحال شود.
مستفلیلغتنامه دهخدامستفلی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مُستفل . نعت فاعلی از استفلاء، آنکه شپش جستن خواهد در سر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استفلاء شود.
مستفللغتنامه دهخدامستفل .[ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفال . نازل و فرود آینده . (از اقرب الموارد). رجوع به استفال شود.
مستفللغتنامه دهخدامستفل . [ م ُ ت َ ف ِل ل ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفلال . اندک گیرنده از چیزی . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به استفلال شود.