خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستلذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستلذ
/mostalaz[z]/
معنی
مطبوع؛ شیرین؛ لذیذ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستلذ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مستلذّ] [قدیمی] mostalaz[z] مطبوع؛ شیرین؛ لذیذ.
-
مستلذ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مستلذّ] [قدیمی] mostalez[z] کسی که از چیزی لذت میجوید؛ لذتگیرنده؛ تمتعبرنده.
-
مستلذ
لغتنامه دهخدا
مستلذ. [ م ُ ت َ ل َذذ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استلذاذ. آنچه لذیذ بنظر آید. لذت دار. گوارا : زندگی خود نخواهد بهر خوذنی پی ذوق حیات مستلذ. مولوی (مثنوی ).رجوع به استلذاذ شود.
-
مستلذ
لغتنامه دهخدا
مستلذ. [م ُ ت َ ل ِذذ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استلذاذ. لذت گیرنده و مزه یاب . (منتهی الارب ). لذیذیابنده و لذیذشمرنده چیزی را. (از اقرب الموارد). رجوع به استلذاذ شود.
-
مستلذ
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ لَ) [ ع . ] (اِمف .) لذت برده ، تمتع گرفته .
-
جستوجو در متن
-
مستلذات
لغتنامه دهخدا
مستلذات . [ م ُ ت َ ل َذْ ذا ] (ع ص ، اِ)ج ِ مستلذ و مستلذة. چیزهای مرغوب که بدان لذت گیرند. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به مستلذ و استلذاذ شود.
-
متبرم
لغتنامه دهخدا
متبرم . [ م ُ ت َ ب َرْ رِ ] (ع ص ) به ستوه آمده و ملول . (آنندراج ). آزرده و به ستوه آینده و ملول . (ناظم الاطباء). دلگیر : دل از جان شیرین سیر آمده و جان از زندگانی مستلذ متبرم شده . (المعجم چ مدرس رضوی ص 8).