مستنضلغتنامه دهخدامستنض . [ م ُ ت َ ن ِض ض ] (ع ص ) آنکه حق خود را اندک اندک از کسی گیرد. (از اقرب الموارد). رجوع به استنضاض شود.
مستندلغتنامه دهخدامستند. [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) پناه برنده و التجاجوینده . (از اقرب الموارد). پناه جوینده . (غیاث ). || پشت به چیزی دهنده . (غیاث ). تکیه کننده . رجوع به استناد شود.
مستندلغتنامه دهخدامستند. [ م ُ ت َ ن َ ] (ع ص ، اِ) کسی که پناه به او برده شود. (غیاث ). || تکیه کرده شده : اصبعت در سیر پیدا می کندکه نظر بر حرف داری مستند. مولوی (مثنوی ).|| تکیه و محل تکیه و پشتی . (ناظم الاطباء). تکیه گاه . معتم
مستندفرهنگ فارسی عمید۱. دارای دلیل و مدرک؛ مبتنی بر سند.۲. ویژگی فیلمی که رخدادهای آن واقعی است.۳. (اسم) گفته یا نوشتۀ همراه با سند و مدرک.۴. (اسم) مورد اطمینان.
مستنضحلغتنامه دهخدامستنضح . [ م ُ ت َ ض ِ ] (ع ص ) آنکه بعد از وضو گرفتن بر شرمگاه خود آب بپاشد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به استنضاح شود.
مستنضحلغتنامه دهخدامستنضح . [ م ُ ت َ ض ِ ] (ع ص ) آنکه بعد از وضو گرفتن بر شرمگاه خود آب بپاشد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به استنضاح شود.