مستنیلغتنامه دهخدامستنی ٔ. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) ستاره ٔ فرورونده به مغرب و برآمده رقیب آن به مشرق . (ناظم الاطباء). || عطا خواهنده . (از اقرب الموارد). و رجوع به استناءة شود.
مشتنگلغتنامه دهخدامشتنگ . [ م ُ ت َ ] (اِ) دزد و راهزن و معنی آن دست تنگ است که مفلس و پریشان باشد. (برهان ) (آنندراج ). دزد. راهزن . (جهانگیری ). دزد. راهزن . مفلس . دست تنگ . (از ناظم الاطباء). و رجوع به مشنگ شود.
مستنیعلغتنامه دهخدامستنیع. [ م ُت َ ] (ع ص ) شاخه ٔ درخت که حرکت کند. || پیش رونده . (از اقرب الموارد). رجوع به استناعة شود.
مستنیملغتنامه دهخدامستنیم . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) آرمنده و قرار گیرنده و خویشتن خوابیده نماینده . (از منتهی الارب ). || خفتن خواهنده . || خفته . (از اقرب الموارد). و رجوع به استنامة شود.
مستنیراتلغتنامه دهخدامستنیرات . [ م ُ ت َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستنیر و مستنیرة. رجوع به مستنیر شود. || کواکب که از آفتاب نور گیرند. (فرهنگ علوم عقلی ).
مستنیصلغتنامه دهخدامستنیص . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) کسی که سپس می ماند. (ناظم الاطباء). متأخر. (از اقرب الموارد). || حرکت دهنده و سبک یابنده چیزی را. (از اقرب الموارد). و رجوع به استناصة شود.
مستنیبلغتنامه دهخدامستنیب .[ م ُ ت َ ] (ع ص ) درخواست کننده از کسی که نیابت او را کند. (از اقرب الموارد). و رجوع به استنابة شود.
مستنیعلغتنامه دهخدامستنیع. [ م ُت َ ] (ع ص ) شاخه ٔ درخت که حرکت کند. || پیش رونده . (از اقرب الموارد). رجوع به استناعة شود.
مستنیملغتنامه دهخدامستنیم . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) آرمنده و قرار گیرنده و خویشتن خوابیده نماینده . (از منتهی الارب ). || خفتن خواهنده . || خفته . (از اقرب الموارد). و رجوع به استنامة شود.
مستنیراتلغتنامه دهخدامستنیرات . [ م ُ ت َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستنیر و مستنیرة. رجوع به مستنیر شود. || کواکب که از آفتاب نور گیرند. (فرهنگ علوم عقلی ).
مستنیصلغتنامه دهخدامستنیص . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) کسی که سپس می ماند. (ناظم الاطباء). متأخر. (از اقرب الموارد). || حرکت دهنده و سبک یابنده چیزی را. (از اقرب الموارد). و رجوع به استناصة شود.
مستنیبلغتنامه دهخدامستنیب .[ م ُ ت َ ] (ع ص ) درخواست کننده از کسی که نیابت او را کند. (از اقرب الموارد). و رجوع به استنابة شود.