مستولدلغتنامه دهخدامستولد. [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) خواهنده ٔ ولد و فرزند. || باردار سازنده زن را. (از اقرب الموارد). و رجوع به استیلاد شود.
مستوعللغتنامه دهخدامستوعل . [ م ُ ت َ ع َ ] (ع اِ) پناه جای بز کوهی در سر کوه . ج ، مستوعلات . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به استیعال شود.