مستکلیلغتنامه دهخدامستکلی ٔ. [ م ُ ت َ ل ِءْ ](ع ص ) نعت فاعلی از استکلاء. زمین بسیارگیاه . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به استکلاء شود.
مستقلاًلغتنامه دهخدامستقلاً. [ م ُ ت َ ق ِل ْ لَن ْ ] (ع ق ) به استقلال . بالاستقلال . مستقلانه . منفرداً و بطور تنهایی و بدون شرکت دیگری . بالانفراد. و رجوع به مستقل و استقلال شود.