مسرعلغتنامه دهخدامسرع . [ م ِ رَ ] (ع ص ) مرد شتابنده بسوی خیر یا شر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مشیریچهلغتنامه دهخدامشیریچه . [ م ُ ش ِی ْ ی ِ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهرهاشم است که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
میسرهلغتنامه دهخدامیسره .[ م َ س َ رَ ] (ع اِ) میسرة. سوی دست چپ . (ناظم الاطباء). طرف دست چپ . چپ . سوی چپ . سمت چپ . خلاف میمنه . (یادداشت مؤلف ). || جناح چپ لشکر. (ناظم الاطباء). چپ لشکر. (مهذب الاسماء). یکی از ارکان خمسه ٔ جیش در صف آرایی قدیم و چهار رکن دیگر عبارتند از: مقدمه ، قلب ، ساق
میسرةلغتنامه دهخدامیسرة. [ م َ س َ / س ِ / س ُ رَ ] (ع اِمص ) آسانی و سهولت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). آسانی . (آنندراج ). || فراخی . (منتهی الارب ). فراخ دستی . (دهار). || توانگری . (از
میسرةلغتنامه دهخدامیسرة. [ م َ س َ رَ ] (ع اِ) سوی دست چپ ، خلاف میمنة. (ناظم الاطباء). سوی چپ . (آنندراج ) (منتهی الارب ). دست چپ . (مهذب الاسماء) (دهار). خلاف میمنة. (از اقرب الموارد). سمت چپ . سوی دست چپ . یسر. میسره . مقابل میمنه . (یادداشت مؤلف ).
مسرحیةلغتنامه دهخدامسرحیة. [ م َ رَ حی ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) داستانی نثری یا شعری یا شعر و نثر با هم که بر صحنه ٔ تآتر به نمایش درآورند. (از المنجد). نمایشنامه . پیس .
مسرحيةدیکشنری عربی به فارسیدرام , نمايش , تاتر , نمايشنامه , بازي , نواختن ساز و غيره , سرگرمي مخصوص , تفريح , بازي کردن , تفريح کردن , ساز زدن , الت موسيقي نواختن , زدن , رل بازي کردن , روي صحنه ء نمايش ظاهرشدن
جذرلغتنامه دهخداجذر. [ ج َ ذَ ] (اِخ ) همان جدر بدال مهمله است و آن مسرحی است در شش میلی مدینه . (از معجم البلدان ). رجوع به جدر شود.
مسرحيةدیکشنری عربی به فارسیدرام , نمايش , تاتر , نمايشنامه , بازي , نواختن ساز و غيره , سرگرمي مخصوص , تفريح , بازي کردن , تفريح کردن , ساز زدن , الت موسيقي نواختن , زدن , رل بازي کردن , روي صحنه ء نمايش ظاهرشدن