مسرحةلغتنامه دهخدامسرحة. [ م ِ رَ ح َ ] (ع اِ) آنچه مویها و کتان را بدان شانه کنند. (از اقرب الموارد).
مسرحیةلغتنامه دهخدامسرحیة. [ م َ رَ حی ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) داستانی نثری یا شعری یا شعر و نثر با هم که بر صحنه ٔ تآتر به نمایش درآورند. (از المنجد). نمایشنامه . پیس .
مشرعةلغتنامه دهخدامشرعة. [ م ُ رَ ع َ ] (ع ص ) رماح مشرعة؛ نیزه ٔ راست کرده شده بسوی کسی . (ناظم الاطباء). و رجوع به مشروعة شود.
مشرعةلغتنامه دهخدامشرعة. [ م َ رَ ع َ ] (ع اِ) جای به آب درآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). جای به آب درآمدن و آبشخور. (آنندراج ). جای آب خوردن . (غیاث ). ج ، مَشارع . (اقرب الموارد) (محیط المحیط) : شهرکی ساخت بنیاد آن از سنگ و ار
مصرحةلغتنامه دهخدامصرحة. [ م ُ ص َرْ رَ ح َ ] (ع ص ) تأنیث مصرح .صریح . (یادداشت مؤلف ). رجوع به صریح و مصرح شود.
مسرحيةدیکشنری عربی به فارسیدرام , نمايش , تاتر , نمايشنامه , بازي , نواختن ساز و غيره , سرگرمي مخصوص , تفريح , بازي کردن , تفريح کردن , ساز زدن , الت موسيقي نواختن , زدن , رل بازي کردن , روي صحنه ء نمايش ظاهرشدن
مسرحيةدیکشنری عربی به فارسیدرام , نمايش , تاتر , نمايشنامه , بازي , نواختن ساز و غيره , سرگرمي مخصوص , تفريح , بازي کردن , تفريح کردن , ساز زدن , الت موسيقي نواختن , زدن , رل بازي کردن , روي صحنه ء نمايش ظاهرشدن