مسؤولینلغتنامه دهخدامسؤولین . [ م َ ئو ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسؤول (در حالت نصبی و جری ). مسؤولون . مؤاخذان . متعهدان . ضامنها. و رجوع به مسؤول شود.
مسؤولونلغتنامه دهخدامسؤولون . [ م َ ئو ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسؤول (در حالت رفعی ). مؤاخذه شدگان : و قفوهم اًنهم مسؤولون . (قرآن 24/37). و رجوع به مسؤول و مسؤولین شود.
أبلَغَ المسوولينَدیکشنری عربی به فارسیبه مسوولين ابلاغ داد , به مسوولين اطلاع داد , به (اطلاع) مسوولين رساند
مسؤولونلغتنامه دهخدامسؤولون . [ م َ ئو ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسؤول (در حالت رفعی ). مؤاخذه شدگان : و قفوهم اًنهم مسؤولون . (قرآن 24/37). و رجوع به مسؤول و مسؤولین شود.