مشاتیلغتنامه دهخدامشاتی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مشتاة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منزلهای زمستانی . یقال : هذه مشاتینا و مصائفنا و مرابعنا. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مشتا و مشتاة شود.
مشاطگیلغتنامه دهخدامشاطگی . [ م َش ْ شا طَ /طِ ] (حامص ) صنعت و شغل مشاطه . || آرایش عروس . (ناظم الاطباء). آراستن . شانه زدن : چهره ٔ خورشید و آنگه زحمت مشاطگی مرکب جمشید و آنگه حاجت برگستوان . خاقانی .
ماسیأتیلغتنامه دهخداماسیأتی . [ س َ ی َءْ ] (ع اِ مرکب ) آنچه عن قریب خواهد آمد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
میستیلغتنامه دهخدامیستی . (اِ) جذام . (ناظم الاطباء). آن علتی است که به زبان عربی برص گویند. (برهان ). لکه هایی است که در بدن ظاهر شود و به تازی برص و بهق خوانند. (از شعوری ج 2 ورق 367).در فرهنگ [ جهانگیری ] و برهان به معنی پی
میشتیلغتنامه دهخدامیشتی . (اِ) نوعی از بافته ٔ ابریشمین . (ناظم الاطباء). ظاهراً صورتی از مشتی است . رجوع به مشتی شود.