مشبوبلغتنامه دهخدامشبوب . [ م َ ] (ع ص ) نیکو و خوبروی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد خوبروی . (دهار). نیکو و جمیل . خوبروی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مشابیب . (از اقرب الموارد).
مصبوبلغتنامه دهخدامصبوب . [ م َ ] (ع ص ) ریخته .(منتهی الارب ). ریخته شده . (ناظم الاطباء): ماء مصبوب ؛آبی ریخته . (مهذب الاسماء). مسفوح . (یادداشت مؤلف ). || محوشده و نابودگشته . (ناظم الاطباء).
مسببلغتنامه دهخدامسبب . [ م ُ س َب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی از مصدر تسبیب . رجوع به تسبیب شود. نتیجه ٔ سبب . مقابل سبب . معلول . معلوله . علیل . معلل . معلله . اثر. || آنکه او را بسیار دشنام دهند. (منتهی الارب ).
مسببلغتنامه دهخدامسبب . [ م ُ س َب ْ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر تسبیب . رجوع به تسبیب شود. || سبب سازنده . (آنندراج ). سبب پدیدآرنده . مؤثر. علت : گفتم که بی مسبب هرگز بود سبب گفتا که بی مقدّر هرگز بود قدر. ناصرخسرو.مسبب چون ب
مشبوبةلغتنامه دهخدامشبوبة. [ م َ ب َ ] (ع ص ) آتش افروخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): نار مشبوبة؛ آتش افروخته . (ناظم الاطباء). || زنی که از سرانداز و موی حسن وی افزوده شده باشد. (ناظم الاطباء).
مشبوبةلغتنامه دهخدامشبوبة. [ م َ ب َ ] (ع ص ) آتش افروخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): نار مشبوبة؛ آتش افروخته . (ناظم الاطباء). || زنی که از سرانداز و موی حسن وی افزوده شده باشد. (ناظم الاطباء).