لغتنامه دهخدا
مشتفشار. [ م ُ ت َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) مشت افشار باشد که طلای دست افشار باشد. (برهان ). مشت افشار. (جهانگیری ) (آنندراج ). طلای دست افشار. (ناظم الاطباء) : و اما ما ذکر فی اللؤلؤ من الرطوبة... و لیس یعنی بها نقیض الیبوسة حتی یتعجب منها کما تذکر