مشؤوفةلغتنامه دهخدامشؤوفة. [ م َ ئو ف َ ] (ع ص ) رجل مشؤوفة؛ پای ریش سوختنی برآورده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مساوفةلغتنامه دهخدامساوفة. [ م ُ وَ ف َ ] (ع مص ) راز گفتن با کسی . (منتهی الارب ). مسارة. (اقرب الموارد). || پس افگندن کار را. (منتهی الارب ). مماطلة. || همدیگر را بوئیدن . (اقرب الموارد). || خوابانیدن زن را با خود. (منتهی الارب ).
مصاحفیلغتنامه دهخدامصاحفی . [ م َ ح ِ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن موسی مصاحفی ، مکنی به ابوحبیب (متوفی به سال 351 هَ . ق .). از راویان بود و از ابویحیی سهل بن عمار و جز او حدیث شنید. (از لباب الانساب ).
مصاحفیلغتنامه دهخدامصاحفی . [ م َ ح ِ فی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب است به مصاحف که جمع مصحف است . (از لباب الانساب ).
مصاحفیلغتنامه دهخدامصاحفی . [ م َ ح ِ ] (اِخ ) سلمان بن سلیم (یا مسلم ) مصاحفی ، مکنی به ابوداود. از راویان بود واز نضربن شمیل و جز وی روایت کرد و ابوعیسی محمدبن عیسی و جز او از وی روایت دارند. (از لباب الانساب ).