مشیوخاءلغتنامه دهخدامشیوخاء. [ م َش ْ ] (ع اِ) ج ِ شیخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
مصوخةلغتنامه دهخدامصوخة. [ م َ خ َ ] (ع ص ) گوسپند فروهشته بن پستان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
مسخیلغتنامه دهخدامسخی .[ م َ خا ] (ع اِ) مسخی النار؛ محلی که در زیر دیگ گشاده می کنند تا سوختن ممکن شود. (از اقرب الموارد).
شیخلغتنامه دهخداشیخ . [ ش َ / ش ِ] (از ع ، اِ) آنکه سالمندی و پیری بر او ظاهر گردد و یا عبارتست از سن چهل یا پنجاه یا پنجاه ویک تا پایان عمر، یا تا سن هشتاد، و یا آنکه دوران شباب او بپایان رسیده باشد. ج ، شیوخ [ ش ُ / شیو ]،