مصابلغتنامه دهخدامصاب . [ م َ صاب ب ] (ع اِ) ج ِ مصب ، موضع ریختن آب . (یادداشت مؤلف ). محل . مورد. موضع: او به قلت عقل ... و اسراف اموال نه در مصاب استحقاق و منع در مواضع اطلاق . (تاریخ جهانگشای جوینی ). هر سال حملی ... به کعبه ٔ معظم ... فرستادی تا بر اشراف حرمین و
مصابلغتنامه دهخدامصاب . [ م ُ ] (ع ص ) مصیبت رسیده و دل شکسته و غمناک و آزرده و شوریده . (ناظم الاطباء). مصیبت زده و رنج رسیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). بلا و شدت رسیده . (از اقرب الموارد). رنج دیده . آفت رسیده ، و در حدیث است : من عزی مصاباً فله اجره . عزادار. به مرگ عزیزی یا به فاجعه ای بزر
مصابلغتنامه دهخدامصاب . [ م ُ ] (ع مص ) اصابت . (از اقرب الموارد). مصابة. (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به اصابت شود.
میسابلغتنامه دهخدامیساب . (ع ص ) غوره ٔ خرمای نیم رسیده . (منتهی الارب ، ماده ٔ وس ب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خرمای نزدیک به رسیدن . (ناظم الاطباء).
مصائبلغتنامه دهخدامصائب . [ م َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ مصیبة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مکروهات و شدائد و رنجها (همزه ٔ مصائب مبدل از واو است خلاف القیاس ). (از غیاث ). ج ِ مصیبت . رزایا. مصیبتها. ماتمها. مصایب . (یادداشت مؤلف ) : پند گیر از مصائب دگران تا نگیرند دیگ
مصیابلغتنامه دهخدامصیاب . [ م ِص ْ ] (اِخ ) مصیاف . دژ استواری است مشهور ازآن ِ اسماعیلیه به ساحل شام نزدیک طرابلس . (از معجم البلدان ).
مصاباةلغتنامه دهخدامصاباة. [ م ُ ] (ع مص ) خواندن بیت را و راست نکردن . || بر روش ِ بایست جاری نکردن سخن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || در نیام کردن شمشیر را مقلوب . (منتهی الارب ). شمشیر کژ در نیام کردن . (تاج المصادر بیهقی ). شمشیر را مقلوباً در نیام کردن ، و همچنین است در نیزه ، یع
مصابحلغتنامه دهخدامصابح . [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ مصباح به معنی کاسه ٔ بزرگ که صبوح کنند به آن . (آنندراج ). و رجوع به مصابح شود.
مصابرتلغتنامه دهخدامصابرت . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ ] (از ع ، مص ) اصطبار. مصابره . مصابرة. صبر ورزیدن . صبر نمودن در کارها. (یادداشت مؤلف ). صبر کردن . (غیاث ). صبر. شکیبایی .- مصابرت کردن ؛ شکیبایی کردن . شکیب به کار بردن .- <span
مصابرهلغتنامه دهخدامصابره . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ / رِ ] (از ع ، مص ) مصابرت . مصابرة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مصابرت و مصابرة شود.
مصابرةلغتنامه دهخدامصابرة. [ م ُ ب َ رَ ] (ع مص ) همدیگر شکیبایی کردن . (منتهی الارب ). شکیبایی کردن . (آنندراج ). با کسی به صبر نبرد کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). و رجوع به مصابرت شود.
مصاباةلغتنامه دهخدامصاباة. [ م ُ ] (ع مص ) خواندن بیت را و راست نکردن . || بر روش ِ بایست جاری نکردن سخن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || در نیام کردن شمشیر را مقلوب . (منتهی الارب ). شمشیر کژ در نیام کردن . (تاج المصادر بیهقی ). شمشیر را مقلوباً در نیام کردن ، و همچنین است در نیزه ، یع
مصابحلغتنامه دهخدامصابح . [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ مصباح به معنی کاسه ٔ بزرگ که صبوح کنند به آن . (آنندراج ). و رجوع به مصابح شود.
مصابرتلغتنامه دهخدامصابرت . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ ] (از ع ، مص ) اصطبار. مصابره . مصابرة. صبر ورزیدن . صبر نمودن در کارها. (یادداشت مؤلف ). صبر کردن . (غیاث ). صبر. شکیبایی .- مصابرت کردن ؛ شکیبایی کردن . شکیب به کار بردن .- <span
مصابرهلغتنامه دهخدامصابره . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ / رِ ] (از ع ، مص ) مصابرت . مصابرة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مصابرت و مصابرة شود.
مصابرةلغتنامه دهخدامصابرة. [ م ُ ب َ رَ ] (ع مص ) همدیگر شکیبایی کردن . (منتهی الارب ). شکیبایی کردن . (آنندراج ). با کسی به صبر نبرد کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). و رجوع به مصابرت شود.
داود المصابلغتنامه دهخداداود المصاب . [ وو دُل ْ م ُ ] (اِخ ) از زهاد است . رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 46 و 51 و العقد الفرید ج 7 ص 169</