مصاقبلغتنامه دهخدامصاقب . [ م ُ ق َ ] (ع ص ) مواجه . رویاروی . روبرو. (یادداشت مؤلف ) : و یحملوننی [ ای جسدی ] الی الجبل المصاقب لقریة مزداخان . (از وصیت نامه ٔ امام فخر رازی از عیون الانباء ج 2 ص 28).
مسقبلغتنامه دهخدامسقب . [ م ِ ق َ ] (ع ص ) مِسقاب . ناقه ٔ نرزاینده . (منتهی الارب ). || مادر «سقب » که نوزاد شتر باشد. (از اقرب الموارد).
مسقبلغتنامه دهخدامسقب . [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی ازاسقاب . || نزدیک و قریب : منزل مسقب . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || بعید، از اضداد است . (منتهی الارب ). و رجوع به اسقاب شود.
مسقابلغتنامه دهخدامسقاب . [ م ِ ] (ع ص ) ناقه ٔ نرزاینده . (منتهی الارب ). ناقه که عادت آن نر زاییدن باشد. (از اقرب الموارد). مِسقَب . (منتهی الارب ). || مادر «سقب » که نوزاد شتر باشد. مِسقب . (از اقرب الموارد).
مسکوبلغتنامه دهخدامسکوب . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از سکب . ریخته شده : ماء مسکوب (قرآن 31/56)؛ آبی روان پیوسته و آبی ریخته . (مهذب الاسماء). آبی که بر روی زمین روان باشد بی کنده . (منتهی الارب ). سایل . جاری . و رجوع به سکب شود.
مصاقبةلغتنامه دهخدامصاقبة. [ م ُ ق َ ب َ ] (ع مص ) روی باروی شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صقاب .(ناظم الاطباء). || همدیگر نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). با کسی نزدیکی نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). و رجوع به صقاب شود.
مصاقبةلغتنامه دهخدامصاقبة. [ م ُ ق َ ب َ ] (ع مص ) روی باروی شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صقاب .(ناظم الاطباء). || همدیگر نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). با کسی نزدیکی نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). و رجوع به صقاب شود.