لغتنامه دهخدا
مشرفی . [ م ُ رِ ] (حامص ) تفتیش و دیده وری . نظارت و جاسوسی . عمل اشراف : و دیگر روز فروگرفتن وی [ اریارق ] سلطان پیروز وزیری خادم را و بوسعید مشرف را که امروزبرجای است و به رباط کندی میباشد و هنوز مشرفی نداده بودند... به سرای اریارق فرستاد. (تاریخ بی