مضيفةدیکشنری عربی به فارسیزن ميزبان , زن مهماندار , بانوي صاحبخانه , ناظر خرج مونث , مهماندار هواپيما
مدفئةلغتنامه دهخدامدفئة. [ م ُ ف ِ ءَ ] (ع ص ) ابل مدفئة؛ شتران بسیار . (منتهی الارب ) (صراح ). کثیرة. مدفاة. مدفئة. (از متن اللغة). || ابل مدفئة؛ شتران بسیار پشم و پیه . (از منتهی الارب ). کثیرة الاوبار والشحوم . مدفاءة. مدفّاءة. مدفئة. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
مدفعلغتنامه دهخدامدفع. [ م َ ف َ ] (ع اِ) آب رو رودبار. (منتهی الارب ). جای رفتن آب . (مهذب الاسماء). مجرای آب بین دافعتین . (از متن اللغة). رجوع به دافعة شود. || جای گرد آمدن آب . (منتهی الارب ): مدفع الوادی ؛ قسمت پست تر وادی . (از متن اللغة). ج ، مدافع. رجوع به مدافع شود. || محل دفع. (ناظم
مدفعلغتنامه دهخدامدفع. [ م ِ ف َ ] (ع اِ) آلت دفع. (اقرب الموارد). توپ که قوی آلت حرب است . (منتهی الارب ). بر آلاتی اطلاق شود که آتش وگلوله و دیگر چیزهای کشنده بر سر دشمن بارند. (از متن اللغة). ج ، مدافع. رجوع به مدفعة شود. || (ص ) بسیار دفعکننده و راننده . (منتهی الارب ). شدیدالدفع. (متن ال
مضیفةلغتنامه دهخدامضیفة. [ م َ ف َ / م َ ی ُ ف َ ] (ع اِ) اندوه و غم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). || کاری که از وی ترسیده شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).