مترنیلغتنامه دهخدامترنی . [ م ُ ت َ رَن ْ نی ] (ع ص ) آن که پیوسته نگرد به سوی محبوب خود. (آنندراج ). عاشقی که پیوسته به معشوق خود می نگرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترنی شود.
متراهنلغتنامه دهخدامتراهن . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) با هم گرو کننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تراهن شود.
اسپیریدونلغتنامه دهخدااسپیریدون . [ اِ دُن ْ ] (اِخ ) اسپیریدیون . یکی از قدیسین نصاری . مولد او جزیره ٔ قبرس . وی مترپولیت (مطران ) لفکوشه (که آنگاه ترمینونته نام داشت ) گردید و وفات او به سال 348 م . بود. او گله های گوسفند داشت و به شبانی مشغول بود و پس ازرسیدن
یوسف داودلغتنامه دهخدایوسف داود. [ س ُ وو ] (اِخ ) ملقب به اقلیمیس (1245-1307 هَ . ق .). ابن داودبن بهنام . دانشمند و عالم به زبان و ادب عرب و تاریخ قدیم و اصلش سریانی و متولد عمادیه ٔ موصل بود. در موصل و لبنان و سپس در رومة تحصیل