مظهر قناتگویش اصفهانی تکیه ای: damqenât طاری: bar-e češma طامه ای: darčešma طرقی: bar-e čeyma کشه ای: bar-e češma نطنزی: bar-e češma
مجحرلغتنامه دهخدامجحر. [ م َ ح َ ] (ع اِ) پناه ونهان جای . ج ، مجاحر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
مجحرلغتنامه دهخدامجحر. [ م ُ ح ِ ] (ع ص )کسی و یا چیزی که مجبور به پناه گرفتن می کند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به اجحار شود.
مجعرلغتنامه دهخدامجعر. [ م َ ع َ ] (ع ص ) کون مرغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دبر. (اقرب الموارد).
مظهرِ قناتگویش کرمانشاهکلهری: gwenǰ گورانی: gwenǰ سنجابی: gwenǰ کولیایی: gwenǰ زنگنهای: gwenǰ جلالوندی: gwenǰ زولهای: gwenǰ کاکاوندی: gwenǰ هوزمانوندی: gwenǰ
منگللغتنامه دهخدامنگل . [ م َ گ ُ ] (اِ) یا آب منگل . مظهر قنات ؛ یعنی آنجا که آب قنات بر روی زمین پیدا آید. (یادداشت مرحوم دهخدا).
راه ورودیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل در ورودی، دهانه، پاساژ، ورودی، لابی، مدخل، مظهر قنات، مبدأ دلتای رود، مصب رود، راه خروجی ◄ خروجی، خروج آستانه منفذ، سوراخ، دهنۀ چاه شکاف
شهرواژهنامه آزادشَهْر:(shahr) در گویش گنابادی یعنی مرکز تمدن ، شهرت آبادانی ، نام محلی که 2500 سال قبل در مظهر قنات جهانی قصبه گناباد برای کشاورزی و دفاع و زندگی توسط گبرها ساخته شد و شهر نام گرفت.(این مکان بعدها قصبه شهر هم نامیده میشد و اینک آن را کوی شرقی هم نامند.)
شَهْرگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی مرکز تمدن ، شهرت آبادانی ، نام محلی که 2500 سال قبل در مظهر قنات جهانی قصبه گناباد برای کشاورزی و دفاع و زندگی توسط گبرها ساخته شد و شهر نام گرفت.(این مکان بعدها قصبه شهر هم نامیده میشد و اینک آن را کوی شرقی هم نامند.)از فارسی باستان xšaça-.وابسته به اوستایی (xšaθr
میلهلغتنامه دهخدامیله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) شبیه به میل و مانند میل . (ناظم الاطباء) || قطعه ٔ نازک و بلند از چوب یا آهن یا فلزی دیگر که در ساختمان و جز آن به کار رود. || میل آهنین که در مرکز سنگ زیر آسیا (در آسیاهای آبی و دستی ) استوار است و از سوراخ سن
مظهرلغتنامه دهخدامظهر. [ م َهََ ] (ع اِ) جای بالا رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(از اقرب الموارد). محل صعود و جای بالا رفتن . ج ، مظاهر. (ناظم الاطباء). || محل ظهور و جای آشکارا شدن و جایی که در آن چیزی دیده میشود و آشکارا میگردد. (ناظم الاطباء). جلوه گاه . محل ظهور. جای پیدایش . (از یادداش
مظهرلغتنامه دهخدامظهر. [ م ُ ظَهَْ هََ ] (ع ص ) قوی پشت از شتران و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مردی سخت پشت . (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد).
مظهرلغتنامه دهخدامظهر. [ م ُ هََ ] (ع ص ) پیدا. (دستورالاخوان چ نجفی ص 591). آشکار کرده . آشکار شده . و هویدا گشته . (ناظم الاطباء). مترادف ظاهر. (از کشاف اصطلاحات الفنون ) : در حضرت خلیفه کجا ذکر من شدی گر نیستی مدد ز کرامات م
مظهرلغتنامه دهخدامظهر. [ م ُ هَِ ] (ع ص ) خداوند ستور برنشست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خداوند ستور سواری . ج ، مظهرون . (ناظم الاطباء). یقال بنوفلان مظهرون . (ناظم الاطباء). ای منهم ظهر. (منتهی الارب ). || شتر گرمی نیمروز رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتری که در گرما
مظهردیکشنری عربی به فارسیصورت کوچک , سطوح کوچک جواهر و سنگهاي قيمتي , تراش , شکل , منظر , بند , مفصل , ظاهر , ماسک , تغيير قيافه , لباس مبدل , صورت ظاهر , شباهت , قيافه , ظن قوي , تظاهر
مظهرلغتنامه دهخدامظهر. [ م َهََ ] (ع اِ) جای بالا رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(از اقرب الموارد). محل صعود و جای بالا رفتن . ج ، مظاهر. (ناظم الاطباء). || محل ظهور و جای آشکارا شدن و جایی که در آن چیزی دیده میشود و آشکارا میگردد. (ناظم الاطباء). جلوه گاه . محل ظهور. جای پیدایش . (از یادداش
مظهرلغتنامه دهخدامظهر. [ م ُ ظَهَْ هََ ] (ع ص ) قوی پشت از شتران و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مردی سخت پشت . (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد).
مظهرلغتنامه دهخدامظهر. [ م ُ هََ ] (ع ص ) پیدا. (دستورالاخوان چ نجفی ص 591). آشکار کرده . آشکار شده . و هویدا گشته . (ناظم الاطباء). مترادف ظاهر. (از کشاف اصطلاحات الفنون ) : در حضرت خلیفه کجا ذکر من شدی گر نیستی مدد ز کرامات م
مظهرلغتنامه دهخدامظهر. [ م ُ هَِ ] (ع ص ) خداوند ستور برنشست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خداوند ستور سواری . ج ، مظهرون . (ناظم الاطباء). یقال بنوفلان مظهرون . (ناظم الاطباء). ای منهم ظهر. (منتهی الارب ). || شتر گرمی نیمروز رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتری که در گرما
مظهردیکشنری عربی به فارسیصورت کوچک , سطوح کوچک جواهر و سنگهاي قيمتي , تراش , شکل , منظر , بند , مفصل , ظاهر , ماسک , تغيير قيافه , لباس مبدل , صورت ظاهر , شباهت , قيافه , ظن قوي , تظاهر