معاونةلغتنامه دهخدامعاونة. [ م ُ وَ ن َ ] (ع مص ) با کسی یاری کردن . (المصادر زوزنی ). همدیگر را یاری کردن و یاری دادن . عِوان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مهاونةلغتنامه دهخدامهاونة. [ م ُ وَ ن َ ] (ع مص ) نرمی کردن . ارفاق : هو یهاون نفسه مهاونة؛ او نرمی می کند با نفس خود. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
عوانلغتنامه دهخداعوان . [ ع ِ ] (ع مص ) همدیگر را یاری دادن و یاری کردن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). مُعاونة. رجوع به معاونة شود.
محالبةلغتنامه دهخدامحالبة. [ م ُ ل َ ب َ ] (ع مص ) یاری دادن کسی را در شیر دوشیدن . (منتهی الارب ). معاونة. (تاج المصادر بیهقی ). || حلب [ ح َ/ ح َ ل َ ] . احتلاب . حِلاب . (یادداشت مرحوم دهخدا).
معاونتلغتنامه دهخدامعاونت . [ م ُ وَ / وِ ن َ ] (از ع ، اِمص ) دستگیری و مددگاری و یاوری . (ناظم الاطباء). یاری . یاریگری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مرغان به معاونت ... او قویدل گشتند. (کلیله و دمنه ).در فطرت کاینات به وزیر و مشیر و
طغرللغتنامه دهخداطغرل . [ طُ رِ / رُ ] (اِخ ) ابن ارسلان ، السلطان الاعظم رکن الدنیا و الدین معز الاسلام و المسلمین ، ابوطالب طغرل بن ارسلان قسیم امیرالمؤمنین (طغرل ثالث ) (573 تا 590 هَ . ق