مهتبرلغتنامه دهخدامهتبر. [ م ُ ت َب ِ ] (ع ص ) برنده و قطعکننده . (آنندراج ). آنکه با شمشیر می برد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اهتبار شود.
معتبرلغتنامه دهخدامعتبر. [ م ُ ت َ ب َ ] (ع ص ) محترم و باآبرو و باحرمت و عزت و بزرگوار و نیک نام . ج ، معتبرین . (ناظم الاطباء). ارجمند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : فقها و معتبران را بخواند و سوگندان بر زبان راند که جز ضیعتی که به گوزگانان دارد... هیچ چیزی ندارد. (تا
معتبرلغتنامه دهخدامعتبر. [ م ُ ت َ ب ِ ](ع ص ) پندگیرنده . اعتبارگیرنده . عبرت گیرنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || به شگفت آمده . || قیاس کننده به یکدیگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب ). و رجوع به اعتبار شود.
validateدیکشنری انگلیسی به فارسیتایید اعتبار، معتبر ساختن، قانونی کردن، قانونی شناختن، تنفیذ کردن، نافذ شمردن
accreditingدیکشنری انگلیسی به فارسیاعتبار دادن، برسمیت شناختن، معتبر شناختن، اعتبارنامه دادن، معتبر ساختن، اختیار دادن، اطمینان کردن، مورد اطمینان بودن یا شدن
accreditsدیکشنری انگلیسی به فارسیaccredits، برسمیت شناختن، معتبر شناختن، اعتبارنامه دادن، معتبر ساختن، اختیار دادن، اطمینان کردن، مورد اطمینان بودن یا شدن
معتبرلغتنامه دهخدامعتبر. [ م ُ ت َ ب َ ] (ع ص ) محترم و باآبرو و باحرمت و عزت و بزرگوار و نیک نام . ج ، معتبرین . (ناظم الاطباء). ارجمند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : فقها و معتبران را بخواند و سوگندان بر زبان راند که جز ضیعتی که به گوزگانان دارد... هیچ چیزی ندارد. (تا
معتبرلغتنامه دهخدامعتبر. [ م ُ ت َ ب ِ ](ع ص ) پندگیرنده . اعتبارگیرنده . عبرت گیرنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || به شگفت آمده . || قیاس کننده به یکدیگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب ). و رجوع به اعتبار شود.
معتبردیکشنری فارسی به انگلیسیauthentic, authorized, effectual, faithful, genuine, magisterial, reliable, reputable, standard, standing, valid, well-established
معتبرلغتنامه دهخدامعتبر. [ م ُ ت َ ب َ ] (ع ص ) محترم و باآبرو و باحرمت و عزت و بزرگوار و نیک نام . ج ، معتبرین . (ناظم الاطباء). ارجمند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : فقها و معتبران را بخواند و سوگندان بر زبان راند که جز ضیعتی که به گوزگانان دارد... هیچ چیزی ندارد. (تا
معتبرلغتنامه دهخدامعتبر. [ م ُ ت َ ب ِ ](ع ص ) پندگیرنده . اعتبارگیرنده . عبرت گیرنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || به شگفت آمده . || قیاس کننده به یکدیگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب ). و رجوع به اعتبار شود.
نامعتبرلغتنامه دهخدانامعتبر. [ م ُ ت َ ب َ ] (ص مرکب ) بی اعتبار. بی ارزش . بی اساس . نامستحکم . نااستوار. بی پا. که معتبر و مقبول نیست . که اعتبار و اعتمادی به آن نیست .