خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معجب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معجب
/mo'jab/
معنی
کسی که حالت اعجاب به او دست داده باشد؛ بهشگفتیآمده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بانخوت، خودبین، خودپسند، خودخواه، خودستا، متکبر ≠ افتاده، متواضع
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معجب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'jab کسی که حالت اعجاب به او دست داده باشد؛ بهشگفتیآمده.
-
معجب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'jeb ۱. بهشگفتآورنده.۲. خودبین؛ خودپسند؛ خودخواه.
-
معجب
واژگان مترادف و متضاد
بانخوت، خودبین، خودپسند، خودخواه، خودستا، متکبر ≠ افتاده، متواضع
-
معجب
لغتنامه دهخدا
معجب . [ م َ ج َ ] (ع اِ) جای شگفت و تعجب . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
معجب
لغتنامه دهخدا
معجب . [ م ُ ج َ ] (ع ص ) متکبر و خویشتن بین و خودپسند. (غیاث ) (آنندراج ). متکبر: مستکبر. صاحب عجب . (از اقرب الموارد). خویشتن ستای . خودپسند. مغرور. برترمنش . برتن . بزرگ منش . صاحب عجب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : خواجه به پرونده اندرآمده ایدرا...
-
معجب
لغتنامه دهخدا
معجب . [ م ُ ع َج ْ ج َ ] (ع ص ) شگفت انگیز و عجب و حیرت انگیز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
معجب
لغتنامه دهخدا
معجب . [ م ُ ع َج ْ ج ِ ] (ع ص ) به شگفت آورنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
معجب
فرهنگ فارسی معین
(مُ جِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - به شگفت آورنده . 2 - خودبین ، خودپسند.
-
معجب
دیکشنری عربی به فارسی
تحسين کننده , ستاينده
-
واژههای همآوا
-
ماجُب
لهجه و گویش دزفولی
دستمزد ، حقوق
-
جستوجو در متن
-
تحسین کننده
دیکشنری فارسی به عربی
معجب
-
ستاینده
دیکشنری فارسی به عربی
معجب
-
گیج
لهجه و گویش تهرانی
مبهوت، محو، معجب و احمق هم معنی میدهد.