معصوم زادهلغتنامه دهخدامعصوم زاده . [ م َ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد است که 135 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
محسوملغتنامه دهخدامحسوم . [ م َ ] (ع ص ) کودک بازداشته شده از شیر. || کودک بدغذا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بریده . رگ بریده . (از منتهی الارب ).
معصوملغتنامه دهخدامعصوم . [ م َ ] (ع ص ) نگاه داشته شده . (غیاث ) (آنندراج ) : از بد روزگار معصوم است به بر شهریار محترم است . مسعودسعد.عرصه ٔ مملکت از غیر حدثان و فتن آخر زمان معصوم و محروس به محمد و عترته . (المعجم چ دانشگاه ص <sp
کوه پر بالالغتنامه دهخداکوه پر بالا. [پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهپر که در بخش مرکزی شهرستان نوشهر واقع است و 180 تن سکنه دارد. بین کوهپربالا و پایین روی تپه ای معصوم زاده ای وجود دارد که بنای آن قدیمی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3
شیرودلغتنامه دهخداشیرود. (اِخ ) قصبه ای از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار. سکنه ٔ آن 860 تن . آب آن از رودخانه ٔ تیرم . دبستان و در حدود چهل باب دکان دارد. بنای معصوم زاده ٔ آن قدیمی است . مرکز حوزه ٔ 2 آمار گلیجان است . این قصب
صالحانلغتنامه دهخداصالحان . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان توابع کجوربخش مرکزی شهرستان نوشهر، 6000گزی جنوب خاوری کجور.کوهستانی ، سردسیر، سکنه 810 تن . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ محلی ، محصول غلات و ارزن . شغل اهالی زراعت و گله دار
اشکارکلالغتنامه دهخدااشکارکلا. [ اِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل که در 10000گزی شمال خاوری آمل واقع است . محلی دشت ، معتدل ، مرطوب ، و مالاریائی و سکنه ٔ آن 75 تن و مذهب آنان شیعه ولهجه ٔ برخی از ایشا
سارسلغتنامه دهخداسارس . (اِخ ) دهی است از دهستان زانوسرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 40 هزارگزی جنوب نوشهر، و 6 هزارگزی پول .کوهستانی ، و سردسیر و آب آن از چشمه و رودخانه ٔ محلی ، و محصول آن غلات و ارزن است ، <span cl
معصوملغتنامه دهخدامعصوم . [ م َ ] (ع ص ) نگاه داشته شده . (غیاث ) (آنندراج ) : از بد روزگار معصوم است به بر شهریار محترم است . مسعودسعد.عرصه ٔ مملکت از غیر حدثان و فتن آخر زمان معصوم و محروس به محمد و عترته . (المعجم چ دانشگاه ص <sp
معصومدیکشنری فارسی به انگلیسیcherubic, childlike, guiltless, immaculate, impeccable, lamblike, lily-white, sinless, white
چهارده معصوملغتنامه دهخداچهارده معصوم . [ چ َ دَه ْ م َ ] (اِخ ) مراد پیغمبر اسلام و دخترش فاطمه و علی (ع ) است با فرزندانش که امامان شیعه اند؛ یعنی : امام حسن ، امام حسین ، امام زین العابدین ، امام محمدباقر، امام جعفر صادق ، امام موسی الکاظم ، امام رضا، امام محمدتقی ، امام علی نقی ، امام حسن عسکری ،
چارده معصوملغتنامه دهخداچارده معصوم . [ دَه ْ / دَ م َ ] (اِخ ) حضرت محمد (ص ) و دخترش فاطمه (ع ) و دوازده امام که از علی بن ابیطالب (ع )شروع و به امام دوازدهم حجةبن الحسن ختم میشود. حضرت محمد (ص ) و فاطمه (ع ) با دوازده امام . محمد (ص ) و علی (ع ) و فاطمه (ع ) و حس
میرمعصوملغتنامه دهخدامیرمعصوم . [ م َ ] (اِخ ) اولین از امرای منگیت از 1200 تا 1215 هَ . ق . (یادداشت مؤلف ).
معصوملغتنامه دهخدامعصوم . [ م َ ] (ع ص ) نگاه داشته شده . (غیاث ) (آنندراج ) : از بد روزگار معصوم است به بر شهریار محترم است . مسعودسعد.عرصه ٔ مملکت از غیر حدثان و فتن آخر زمان معصوم و محروس به محمد و عترته . (المعجم چ دانشگاه ص <sp