معطاءلغتنامه دهخدامعطاء. [ م َ ] (ع ص ) مؤنث امعط. زن بی موی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گرگ ماده ٔ موی ریخته . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ارض معطاء؛ زمین بی گیاه . ج ، مُعط. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) عورت
معطاءلغتنامه دهخدامعطاء. [ م ِ ] (ع ص ) بسیار دهش بخشنده و مذکر و مؤنث در آن یکسان است . ج ، مَعاطی ، مَعاطی ّ. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معاطیلغتنامه دهخدامعاطی . [ م َ طی ی ] (ع ص ، اِ) ج ِ مِعطاء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ معطاء به معنی بسیار دهش دهنده . (آنندراج ). و رجوع به معطاء شود.
معاطیلغتنامه دهخدامعاطی . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مِعطاء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). و رجوع به معطاء و ماده ٔ بعد شود.