معلنددلغتنامه دهخدامعلندد. [ م ُ ل َ دَ / م ُ ل َ دِ ] (ع اِ) چاره و گریز و یقال مالی عنه معلندد؛ ای بُدّ. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المیحط). چاره و گریز. (آنندراج ).
معلنددلغتنامه دهخدامعلندد. [ م ُ ل َ دِ ] (ع ص ) زمینی که در آن نه آب باشد و نه چراگاه . (ناظم الاطباء) .
علنددلغتنامه دهخداعلندد. [ ع َ ل َ دَ ](ع ص ) اسب قوی . || (اِ) چاره ، یقال : ما لی عنه علندد و معلندد؛ ای بدّ. (از اقرب الموارد).
چارهلغتنامه دهخداچاره . [ رَ / رِ ] (اِ) علاج . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) (انجمن آرا). معالجه . مداوا. درمان . دارو. دفع. رفع. عَندَد. وعی . (منتهی الارب ) : بیلفغده باید کنون چاره نیست بیلفنجم و چاره ٔ من یکی است . <p cl