معماریلغتنامه دهخدامعماری . [ م ِ ] (حامص ) بنایی و علم بنایی و شغل معمار. (ناظم الاطباء). عمل و شغل معمار. || آبادانی . آبادسازی : مصطفی آمده به معماری که دلم را خراب دیدستند. خاقانی .به معماری کعبه چون دست بردزمانه براهیم پنداش
معماریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ی، مهندسی، آرشیتکتی، مهندسیساز کلاسیک، رومی بنایی، بساز و بفروشی
تصویرسنجی معماریarchitectural photogrammetryواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از تصویرسنجی که به اندازهگیری و ارزیابی آثار معماری و میراث فرهنگی میپردازد
معماریومواژهنامه آزادمعماری به زبان بومی سمیرومی معمار ی را معماریوم و معمار را معماروم در زبان عامه خود تلفظ میکنند
تصویرسنجی معماریarchitectural photogrammetryواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از تصویرسنجی که به اندازهگیری و ارزیابی آثار معماری و میراث فرهنگی میپردازد
معماری اَبرگراcloud-oriented architecture, COA 2واژههای مصوب فرهنگستانمعماری زیرساخت فنّاوری اطلاعات و برنامههای نرمافزاری که برای کاربرد در محیطهای رایانش اَبری بهینهسازی شده باشد
معماری اطلاعاتinformation architectureواژههای مصوب فرهنگستانمدلسازی یک سامانۀ اطلاعاتی برای گردآوری و سازماندهی و ارائۀ اطلاعات درجهت اهداف خاص
معماری خرسنگیmegalithic architectureواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاحی برای توصیف سازههای خرسنگی دوران نوسنگی و پس از آن
تصویرسنجی معماریarchitectural photogrammetryواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از تصویرسنجی که به اندازهگیری و ارزیابی آثار معماری و میراث فرهنگی میپردازد