معماییلغتنامه دهخدامعمایی . [ م ُ ع َم ْ ما ] (اِخ ) میر رفیعالدین حیدر معمایی کاشی . رجوع به رفیعی شود.
معماییلغتنامه دهخدامعمایی . [ م ُ ع َْم ما ] (ص نسبی ) منسوب به معما.رجوع به معما شود. || آنگه معما گوید. آنکه معما طرح کند : جانی همدانی ... معمایی است و طبع خوبی هم دارد. (ترجمه ٔ مجمعالخواص ص 273).
معمالغتنامه دهخدامعما. [ م ُ ع َم ْ ما ] (ع ص ، اِ) پوشیده شده . || نابینا کرده شده . || مکان پوشیده . || به اصطلاح کلامی که به وجه صحیح دال باشد بر اسمی به طریق رمز و ایماکه پسند طبع سلیم باشد و در بعضی کتب چنین نوشته که معما به معنی بی دیده و بی نظر و در اصطلاح کلامی که دلالت کند به طریق رم
مهمالغتنامه دهخدامهما. [ م َ ] (ع ادات شرط) هرچه . هرچ . چون . (منتهی الارب ). گویند اسم است بدلیل عود ضمیر به آن در«مهما تأتنابه » و گویند حرف است بدلیل قول زهیر:و مهما یکن عند امرء من خلیقةو ان خالها تخفی علی الناس تعلم . (از منتهی الارب ).مهما را سه م
معمالغتنامه دهخدامعما. [ م َ ع َ ] (ع حرف ربط مرکب ) با آنکه . با وجود اینکه : چون عبدالمطلب بمرد وصایت ها به عباس کرد معما که او کهتر بود به سال از یازده پسر که او را بودند. (کتاب النقض ص 544).
معمافرهنگ فارسی عمید۱. (ادبی) در بدیع، ذکر مطلبی یا اسمی به قلب، تصحیف، و تبدیل کلمات یا به حساب اعداد و جمل که پس از تفکر و تعمق بسیار کشف شود. مثال به اسم علی: چو نام او گذرد بر صوامع ملکوت / بهقدر مرتبه هریک ز جا بلند شود. «ز جا» را اگر به مرتبه بلند کنند (بالا ببرند)، یعنی «ز» را که هفت است هفتاد و «ج» را که سه ا
حسنعلی معماییلغتنامه دهخداحسنعلی معمایی . [ ح َ س َ ع َم ُ ع َم ْ ما ] (اِخ ) شاعر معاصر میرعلی شیر. احوالش در مجالس النفائس ص 252 آمده است . (ذریعه ج 9 ص 243).
حسین معماییلغتنامه دهخداحسین معمایی . [ ح ُ س َ ن ِ م ُ ع َم ْ ما ] (اِخ ) ابن محمد حسنی شیرازی نیشابوری . متوفی 904 هَ . ق . او راست : رساله در معما و کتاب معمیات هر دو به فارسی . (هدیة العارفین ) (فهرست کتابخانه ٔ دانشگاه ج 2) (ذر
کلان معماییلغتنامه دهخداکلان معمایی . [ ک َ ن ِ م ُ ع َم ْ ما ] (اِخ ) ملا... صاحب مجالس النفائس آرد: از ماوراء النهر است و به هرات آمده مطالعه می کند و معما را خوب می داند و بیت زیر از اوست :دلا چون ره نمی یابی به بزم عیش و شادیهاجفا تا کی توان کردن وفا هم عالمی دارد.(
حسنعلی معماییلغتنامه دهخداحسنعلی معمایی . [ ح َ س َ ع َم ُ ع َم ْ ما ] (اِخ ) شاعر معاصر میرعلی شیر. احوالش در مجالس النفائس ص 252 آمده است . (ذریعه ج 9 ص 243).
حسین معماییلغتنامه دهخداحسین معمایی . [ ح ُ س َ ن ِ م ُ ع َم ْ ما ] (اِخ ) ابن محمد حسنی شیرازی نیشابوری . متوفی 904 هَ . ق . او راست : رساله در معما و کتاب معمیات هر دو به فارسی . (هدیة العارفین ) (فهرست کتابخانه ٔ دانشگاه ج 2) (ذر
کلان معماییلغتنامه دهخداکلان معمایی . [ ک َ ن ِ م ُ ع َم ْ ما ] (اِخ ) ملا... صاحب مجالس النفائس آرد: از ماوراء النهر است و به هرات آمده مطالعه می کند و معما را خوب می داند و بیت زیر از اوست :دلا چون ره نمی یابی به بزم عیش و شادیهاجفا تا کی توان کردن وفا هم عالمی دارد.(