معمولادیکشنری فارسی به انگلیسیcommonly, generally, mostly, normally, ordinarily, popularly, typically
معمولانلغتنامه دهخدامعمولان . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاگریوه است که در بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
معمولانواژهنامه آزادنام محلى در لرستان، در ٥٥ کیلومترى شهر خرم آباد و ٥٠ کیلومترى شهر پلدختر؛ نام این منطقه به دلیل سکونت طایفۀ محمودوند، به لهجۀ لرى ممولو بوده، و سپس معرب شده است:ممو (محمود) و لو (لانه و کاشانه). به عبارت دیگر، منطقۀ محمودوندها معنی میدهد
کورنومترواژهنامه آزادوسیله ای برای اندازه گیری زمان های کوتاه (معمولا برای مسابقات) وسیله ای برای اندازه گیری زمان های کوتاه (معمولا برای مسابقات)
معمولانلغتنامه دهخدامعمولان . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاگریوه است که در بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
معمولانواژهنامه آزادنام محلى در لرستان، در ٥٥ کیلومترى شهر خرم آباد و ٥٠ کیلومترى شهر پلدختر؛ نام این منطقه به دلیل سکونت طایفۀ محمودوند، به لهجۀ لرى ممولو بوده، و سپس معرب شده است:ممو (محمود) و لو (لانه و کاشانه). به عبارت دیگر، منطقۀ محمودوندها معنی میدهد