مغبرلغتنامه دهخدامغبر. [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) تیره رنگ . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : هوای تو به من بر کرد خواهدزمانه مظلم و آفاق مغبر. مسعودسعد.خود عهد خسروان را جز عدل چیست حاصل زین جیفه گاه جافی زین مغسرا
مغبرلغتنامه دهخدامغبر. [ م ُ غ َب ْ ب َ ] (ع ص ) غبارآلوده و تیره رنگ . (غیاث ) (آنندراج ). خاک آلود. گردآلود. گردزده . گردگرفته . گردناک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هوای روشن از رنگش مغبر گشت و شد تیره چو جان کافری کشته ز تیغ خسرو والا. <p class="autho
مغبورلغتنامه دهخدامغبور. [ م ُ ] (ع اِ) نوعی از صمغ که از درخت عرفط و رمث یاثمام برآید. (منتهی الارب ). نوعی از صمغ که از درخت ثمام و عشر و رمث برآید. (ناظم الاطباء). لغتی است درمُغثور. (از اقرب الموارد). و رجوع به مغثور شود.
مغبورلغتنامه دهخدامغبور. [ م َ ] (اِ) بغپور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صورتی از بغپور و فغفور: البغبور؛هوالملک الاعظم و انما سمی البغبور و معناه ابن السماء و نحن نسمیه المغبور. (اخبار الصین و الهند ص 20، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به فغفور شود.
مغبارلغتنامه دهخدامغبار. [ م ِ ] (ع ص ) شتر ماده ای که بسیارشیر گردد سپس ناقه های دیگر که با او بچه آوردند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ماده شتری که شیر آن پس ازهمه ٔ شترانی که با وی بچه آورده اند بسیار گردد. (ازاقرب الموارد). || خرمابن غبار برنشسته . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از
مغبرةلغتنامه دهخدامغبرة. [ م ُ غ َب ْ ب ِ رَ ] (ع اِ) نام گروهی که پیوسته مشغول به ذکر خدا می باشند و مکرر می کنند قرائت قرآن راو ترغیب می کنند مردم را در اعمال اخروی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گروهی که شعر می خوانند به الحان مختلف و مردم را به طرب و
قاتم الاعماقلغتنامه دهخداقاتم الاعماق . [ ت ِ مُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ) مغبر النواحی . (منتهی الارب ). غبارآلوده اطراف و نواحی . (ناظم الاطباء).
غبارآلودلغتنامه دهخداغبارآلود. [ غ ُ ] (ن مف مرکب ) غبارآلوده . آلوده به غبار. گردناک . دارای غبار: مُغبر. اغبر. غبراء. مقتم : شده شیرین در آن راه از بس اندوه غبارآلود چندین بیشه و کوه . نظامی .قدم گرچه غبارآلود دارم به دیدار تو دل
مغبرةلغتنامه دهخدامغبرة. [ م ُ غ َب ْ ب ِ رَ ] (ع اِ) نام گروهی که پیوسته مشغول به ذکر خدا می باشند و مکرر می کنند قرائت قرآن راو ترغیب می کنند مردم را در اعمال اخروی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گروهی که شعر می خوانند به الحان مختلف و مردم را به طرب و