مغفوراءلغتنامه دهخدامغفوراء. [ م َ ] (ع ص ) زمین مغافرناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمینی که در آن مغافیر باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مغافر و مغافیر و مغفار شود.
مغفورهواژهنامه آزادمغفوره به معنی مغفرت و بخشیده شدن از جانب پرورد گار. بیشتر در مواقع در گذشت خانم ها کاربرد دارد البته در افغانستان
مغفریلغتنامه دهخدامغفری . [ م ِ ف َ] (حامص ) مغفر بودن . خاصیت مغفر داشتن : روز نبرد تو نکند دشمن تو رابا ناوک تو مغفر پولاد مغفری . فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 384).و رجوع به مغفر شود.