فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) [ ع . وحدة ] 1 - (مص ل .) یکی بودن ، یگانه بودن . مق کثرت . 2 - (اِمص .) یگانگی ، یکی بودن . ؛ ~ ملی اشتراک همة افراد یک ملت در آمال و مقاصد چنان که به منزلة مجموعة واحدی به شمار آید. ؛ ~وجود عقیده ای است مبتنی بر این که جهان وجود از جمادات و نباتات و حیوانات و معادن و مفارقات و فلکیات ه