مقاولهلغتنامه دهخدامقاوله . [ م ُ وَ / وِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِمص ) مقاولة. گفت و شنید. گفتگو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.- مقاوله رفتن ؛ گفتگو به عمل آمدن . سخن گفته شدن
مقاولهفرهنگ فارسی معین(مُ وَ لَ یا وِ لِ) [ ع . مقاولة ] 1 - (مص ل .) گفت و شنید کردن با کسی . 2 - قول و قرار گذاشتن . 3 - (اِمص .) گفت و شنید. 4 - (اِ.) قرارداد، قول نامه .
مقاولهفرهنگ مترادف و متضاد۱. معاهده، پروتکل، پیمان، عهدنامه ۲. قرارداد، قولنامه ۳. قولوقرار گذاشتن ۴. گفتوشنود
مقاولهواژهنامه آزادقراردادی است که نمایندگان دو دولت با هم می بندد و نیازی نیست که به تصویب مجلس یا دولت برسد.
مقاولةلغتنامه دهخدامقاولة. [ م ُ وَ ل َ ] (ع مص ) با کسی قول کردن . (المصادر زوزنی ). با کسی قول کردن و گفت و شنید کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مفاوضة. مجادلة. (اقرب الموارد). و رجوع به مقاوله و مقاولت شود.
مقاولةلغتنامه دهخدامقاولة. [ م َ وِ ل َ ] (ع اِ) ج ِ مِقوَل . (ناظم الاطباء). ج ِ مِقول به معنی قَیل به لغت اهل یمن . (از اقرب الموارد). و رجوع به مقول شود.
عهدنامهفرهنگ مترادف و متضادپروتکل، پیماننامه، تعهدنامه، قرارداد، قرارنامه، معاهده، مقاوله، مقاولهنامه
مقاولةلغتنامه دهخدامقاولة. [ م ُ وَ ل َ ] (ع مص ) با کسی قول کردن . (المصادر زوزنی ). با کسی قول کردن و گفت و شنید کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مفاوضة. مجادلة. (اقرب الموارد). و رجوع به مقاوله و مقاولت شود.